English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (6945 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
prereduction U کاهش اولیه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
half life period U مدت زمان لازم برای فعالیت یک ماده رادیواکتیو است که به نصف مقدار اولیه خود کاهش یابد
Other Matches
tax friction U کاهش تولید ناشی از تغییر رفتاراقتصادی بمنظور کاهش بارمالیاتی
kerning U کاهش دادن فضای خالی میان دو حرف معین کاهش فاصله دخشه ها
compression U روش کاهش اندازه بلاک داده با کاهش فضا وحذف فضاها و مواد بی استفاده
Ideal City U [شهر موجود در نمونه اولیه و نقشه اولیه]
basic communication U گزارش یا مدرک اولیه مکاتبات اولیه
decrease U کاهش یافتن کم شدن کاهش
decreases U کاهش یافتن کم شدن کاهش
decreased U کاهش یافتن کم شدن کاهش
basic data U دادههای اولیه عناصر اولیه
restoration U احیا و مرمت فرش [برای بازگرداندن فرش به حالت اولیه آن باید علاوه بر استفاده از مواد اولیه، از تجربه کافی نیز برخوردار بود.]
basic issue list U اقلام مندرج در فهرست توزیع اولیه اقلام بار مبنای اولیه اقلام شارژ انبار
dogmatic marxism U مارکسیسم دگماتیک اصطلاح ابداعی لنین برای مارکسیسم اولیه و نیزبیان طرز فکر کسانی که معتقد به رعایت بی کم وکاست اصول اولیه ابراز شده به وسیله مارکس بدون جرح و تعدیل و تصحیح بودند
decreases U کاهش دادن کاهش
decreased U کاهش دادن کاهش
decrease U کاهش دادن کاهش
retardation U [افزایش طول نخ در اثر نیروی کشش ثابت در زمان معین] [در چله هایی که به مدت طولانی روی دار می مانند این افزایش طول مشاهده می شود و کاهش استحکام نخ و کاهش طول عمر فرش را به همرا دارد.]
economic of scale U کاهش دادن هزینه ها کاهش یافتن هزینه ها
accelerationists U شتاب گرایان مکتبی که براساس اعتقاد انها هر گونه اقدام در جهت کاهش نرخ طبیعی بیکاری بدون اینکه قادر باشد این نرخ را کاهش دهد باعث تسریع تورم خواهدشد .میلتون فریدمن و ادموندفلپس از پیروان اصلی این گروه میباشند
acid reduction U کاهش در محیط اسیدی کاهش اسیدی
pigou effect U اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
declines U کاهش
reductions U کاهش
acceptances U کاهش
decreased U کاهش
declined U کاهش
decrease U کاهش
deduction U کاهش
declining U کاهش
subtraction U کاهش
imminution U کاهش
subrtraction U کاهش
subraction U کاهش
slow down U کاهش
spoils U کاهش
spoiling U کاهش
spoiled U کاهش
spoil U کاهش
reduction U کاهش
falling-off U کاهش
acceptance U کاهش
devaluation U کاهش
damp U کاهش
decreases U کاهش
decline U کاهش
scale down U کاهش
mitigation U کاهش
downturns U کاهش
downturn U کاهش
dampest U کاهش
dampers U کاهش
falling off U کاهش
depreciatory U کاهش
shrinkage U کاهش
degression U کاهش
diminution U کاهش
concession U کاهش
abatement U کاهش
wastage U کاهش
rebates U کاهش
decrement U کاهش
rebate U کاهش
attenuation U کاهش
slowdown U کاهش
reduce/enlarge U کاهش
relief U کاهش
slowdowns U کاهش
initial U اولیه
initialing U اولیه
initialed U اولیه
raw U اولیه
primary U اولیه
earliest U اولیه
basics U اولیه
basic U اولیه
dispersion U اولیه
rudimentary U اولیه
initialled U اولیه
primal U اولیه
elementary U اولیه
fundamental U اولیه
primeval U اولیه
preliminaries U اولیه
preliminary U اولیه
primitive U اولیه
early U اولیه
initialling U اولیه
initials U اولیه
first generation U اولیه
decrement U میزان کاهش
disinvestment U کاهش سرمایه
shrink U کاهش یافتن
abatable U کاهش پذیر
mitigative U مایه کاهش
decrementation U کاهش پلهای
shrinking U کاهش یافتن
minuend U کاهش یاب
lessening U کاهش دادن
rebate U تخفیف کاهش
lessen U کاهش دادن
anaphrodisia U کاهش شهوت
clemmensen reduction U کاهش کلمنسنی
decrease in value U کاهش ارزش
rebates U تخفیف کاهش
reductions U کاهش احیاء
drop in temperature U کاهش دما
shrinks U کاهش یافتن
disinflation U کاهش ورم
disinflation U کاهش تورم
waned U کاهش یافتن
wanes U کاهش یافتن
waning U کاهش یافتن
intensity decrease U کاهش شدت
detraction U کاهش کسرشان
deceleration U کاهش سرعت
lessened U کاهش دادن
lessens U کاهش دادن
abatement U کاهش الودگی
indiminishable U کاهش ناپذیر
lapse rate U اهنگ کاهش
dishoarding U کاهش اندوخته
drive reduction U کاهش سائق
mark down U کاهش قیمتها
mark down U کاهش قیمت
wane U کاهش یافتن
detraction U کاهش توجه
logarithmic decrement U کاهش لگاریتمی
lapse time U زمان کاهش
fall in temperature U کاهش دما
reductionism U کاهش گری
depreciation U کاهش بها
depopulation U کاهش نفوس
extinction U کاهش نور
wany U کاهش یافته
reduction ratio U نسبت کاهش
scale down U کاهش تدریجی
decreases U کاهش یافتن
scale down U کاهش مقیاس
reductional U تبدیل کاهش
decreased U کاهش یافتن
decrease U کاهش یافتن
deduction U کاهش تفریق
speed reduction U کاهش سرعت
dishoarding U کاهش ذخیره
reduction of armamentes U کاهش تسلیحات
tax cuts U کاهش مالیات
reduction factor U ضریب کاهش
tax deduction U کاهش مالیات
wage cuts U کاهش دستمزد
waney U کاهش یافته
taper off U کاهش یافتن
slake U کاهش فرونشستن
reduce U کاهش یافتن
abatement [of pain] U کاهش درد
slaked U کاهش فرونشستن
relief [from pain] U کاهش درد
alleviation U کاهش درد
price reduction U کاهش قیمت
easement U کاهش درد
reducing U کاهش یافتن
easing U کاهش درد
slakes U کاهش فرونشستن
palliation U کاهش درد
reduces U کاهش یافتن
monetary contraction U کاهش پول
palliation U کاهش دادن
devaluation U کاهش نرخ
palliator U کاهش دهنده
reduction U کاهش احیاء
historical costs U هزینه اولیه
initial speed U سرعت اولیه
self aid U کمکهای اولیه
input speed U سرعت اولیه
first notions U تصورات اولیه
i.c. U حالت اولیه
basic size U اندازه اولیه
basic requisition number U درخواست اولیه
roughed slab U برامن اولیه
rudiment U اولیه ابتدایی
incunabula U مراحل اولیه
first cost U هزینه اولیه
basic data U اطلاعات اولیه
basic standard U استاندارد اولیه
first cause U علت اولیه
basic agreement U توافق اولیه
frame agreement U توافق اولیه
skeleton agreement U توافق اولیه
outline agreement U توافق اولیه
priority processing U پردازش اولیه
scheme U طرح اولیه
drawing key U طرح اولیه
basic speed U سرعت اولیه
first aids U کمکهای اولیه
breaking down train U راه اولیه
feed stock U مواد اولیه
elementary cell U پیل اولیه
I'll put in the initial outlay , you do the work . U ما یه اولیه از من کار از تو
cogging train U مسیر اولیه
master agreement U توافق اولیه
input current U جریان اولیه
input information U اطلاعات اولیه
Recent search history Forum search
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1offshoring
2In the Introduction to this book the speed of modern computers was cited as countering the need for some of the early work that was done to make best use of the woefully slow and memory-deficient comp
2In the Introduction to this book the speed of modern computers was cited as countering the need for some of the early work that was done to make best use of the woefully slow and memory-deficient comp
1it was suggested that an initial application of one or two iterations of the Gauss-Seidel method from a flat voltage estimate would be sufficient to start things off properly.
3معنی کلمه retraction چیست؟
0نحوه کار با نرم افزار waze
0 دستگاه یو پی اس چیست و چه وظیفه ای در سازمان دارد؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com